سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تصویری از من و تو ،

در قاب آینده

به رنگ خاکستری

و با قرمزهای ناگهان

به تماشا نشسته ام

بر دیواری که نیست

 


+ تاریخ دوشنبه 92/8/6ساعت 4:10 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

خیال می بارد

اندیشه خیس شده

احساس سردش است 

شهوت پتویی بر سر کشید و بخواب رفت

تصمیم گم شده 

و ترس دوره اش کرده

ناجی بیااااااااا

بیا و پیدایش کن


+ تاریخ دوشنبه 92/7/29ساعت 11:38 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

اینروزها 

بیگانه ام با واژه ی عشق 

و عاری ام از تعلق

در ادبیاتم 

عزیز هست و عجیب

اما هنوز

آرزویم ، رهایی ست

دلتنگیم امنیت

و دغدغه ام یک خلوت ناب


+ تاریخ چهارشنبه 92/7/3ساعت 4:48 عصر نویسنده Mahdisa1726 | نظر

باید عبور کنم 
از بهانه های پوچ وابستگی
از اینهمه نیاز
و نقص
و ترس از تنهایی
که لحظه هایم را می بلعد
اما برای چه؟...
براستی اینروزها بایدها چه بی معناست


+ تاریخ سه شنبه 92/5/29ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

تصوری موهوم از یک نام 
و سقوط من به گذشته ای مبهم 
بومی کدر و بامی ابری
از آفتاب نیز واهمه دارم...

+ تاریخ یکشنبه 92/5/27ساعت 3:20 عصر نویسنده Mahdisa1726 | نظر

حریم ها زخمی
فاصله ها سرخورده 
قیاس ها متعفن
هراس ها بیهوده
تکرار و تکرار و تکرار
اینروزها 
تا بوده همین بوده


+ تاریخ یکشنبه 92/5/27ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

چراغهای رابطه 
یکی پس از دیگری روشن می شود 
و مرا با هیچ یک ربطی نیست
غربت عجیبی دارد اینروزها
 

+ تاریخ پنج شنبه 92/5/17ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

نیازت کلافه ام می کند
و بی نیازی ات سردرگمم
اینست قصه ی
من و تو


+ تاریخ جمعه 92/4/28ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر


+ تاریخ جمعه 92/4/7ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر

شقایق را چیدم ... زندگی را چه کنم ؟؟؟


+ تاریخ جمعه 92/3/17ساعت 12:0 صبح نویسنده Mahdisa1726 | نظر